.

.

سنتورنوازی تصویری 5

اینجا یکی از بهترین قطعات موسیقی ایرانی را با نوازندگی سنتور محمد صادق موسوی نژاد قرار می دهم.خزان ، ساخته استاد پرویز مشکاتیان در دستگاه شور.همنواز دف هم خودم هستم. 

دانلود خزان

یادی از اساتید

در اینجا لازمه که از اساتید دوران دانشگاه هم یادی بشه.از حال و روز اونا هیچ خبری ندارم.دوستان کمک کنین. 

 

استاد نکویی.بی نظیر در درس ریاضی عمومی.هیچوقت نشد که سر کلاس جا گیرم بیاد.آخراش برای ورود به کلاس کارت انتخاب واحد رو می دید. 

 

استاد دکتر فاطمی.در گروه فیزیک دانشگاه کرمان،دو استاد به اسم فاطمی وجود داشت.که از لحاظ برخورد با دانشجو 180 درجه متفاوت بودن.این دکتر فاطمی بسیار جذاب و خوش برخورد بود. 

 

استاد محمد حسین زندی.استاد در تدریس فیزیک پایه.فردی کاملا جدی و بدون حتی یک لبخند 

 

استاد حسین جلال کمالی.استاد مشاور ورودیهای 73 و ایضا استاد کلاسهای آزمایشگاه. 

 

استاد دکتر نصرالله گرامی.استاد ریاضی عمومی. 

 

استاد نجمی.فکر می کنم ایشان اهل یزد بودن.لهجه یزدی داشتن.استادادبیات فارسی 

دهلاویه

 

اینجا دهلاویه هس،بنای یادبود دکتر چمران.مهر ماه 1375.از راست:راننده اتوبوس، خودم، محمد رضادهقانی، رضا زحمتکش،راننده اتوبوس، مجید مرادی 

این آقای دهقانی گویا همه کاره بانک رفاه شده و خوب به اقتضای شغلش دیگه ماها رو تحویل نمیگیره.

کمک کنید...

از تمام دوستان و عزیزانی که در دهه هفتاد در دانشگاه شهید باهنر تحصیل کرده اند و  به طور اتفاقی این وبلاگ را باز می کنند استدعا دارم که اگر عکسی از دوران دانشجویی دانشگاه شهید باهنر دارند به senator2413@yahoo.com ایمیل کنند.

یادی از یک فراموش شده ماندگار

یک تذکر ،تلنگری به خاطرات گذشته است و یاد افرادی که در پستوی پیچ در پیچ حافظه مان گم شده اند.یار وفادار همیشگی (شهرام دیانت خواه)تذکری داد که کلی از خودم و حافظه ام خجالت کشیدم. 

در دانشگاه،سه نفر بودیم که بیشتر اوقات را با هم می گذراندیم.من،شهرام دیانت خواه،و محمد علی خانبابا اهل بم.وجه مشترک ما سه نفر (که باعث شده بود اینهمه به هم احساس نزدیکی کنیم) این بود که تنها جامانده های ورودی 73 بودیم.این خانبابا پسری شوخ طبع و بسیار خوش قلب و متین بود.وضع مالی خوبی هم نداشت مثل خود ما.اما با این حال بسیار دست و دل باز بود. 

دانشگاه تمام شد.وهرکدام رو به دیاری کردیم.در دهه هفتاد در خانه ها تلفن هم نبود تا چه رسد به موبایل.این بود که در دهلیزهای تو در توی زمانه گم شدیم.تا اتفاقی شماره تلفن یکی از دوستان همکلاسی کرمانی دستم افتاد.سراغ دوستان همکلاسی را گرفتم.خبری داد که باورم نمی شد.خانبابا زیر آوار زلزله بم مدفون شد.این خبر پس از گذشت 6 سال از این واقعه ،مثل آوار بم بر سرم فرو ریخت. 

یادم هست که با همین مرحوم خانبابا از منزل به سمت دانشگاه می رفتیم.در بین راه گفت میدونی ایرج بسطامی هم بمیه؟من که عاشق صدای بسطامی بودم کلی ذوق کرده و از او سوالات بیشتری پرسیدم.حالا هر دو ،ماندگار در خاک بر جای مانده در ذهن منند.روحشان شاد.